من فکرمیکنم که عشق یک طرفه درمجامع اسلامی زیاتربنظرمیخوردوعلتش قیودات ومحرومیتهاست . ازینکه حدی برای ازدواج تعین نیست ، یعنې یک مردمیتوانددرسن ۷۰ سالگي بادختر۲۰ ساله ازدواج کندویابرعکس یک بیوه میتواندویا مجبورمېشودکه با یک پيرمردیایک بچه ء خردسال دوباره ازدواج کند. درپهلوی ازین ، مقررات وتشریحات قانوني هم وجودندارندکه پسرودختررادرچارچوب قانوني اطمنان واگاهي دهد . برعلاوه ء، شرایط خراب اقتصادي ، جبرکلتوري ، فامیلي ومذهبي باعث محرومیتهای ازدواجي میگردند. اگرمتوجه شویم ، عشق درکشورهای متمدن غرب انقدرعواقب سنگین بدوش خودندارد که درکشورهای روبه انکشاف اسلامی وهندوستان دیده میشود . درغرب ،ازدواج بدوش پدرومادروقبیله نیست بلکه بدوش خودی پسرودختراست . آنهایکدیگررابدون مراقبت ومزاحمت خانداني ومذهبي میپسنددوبه رضای خویش ازدواج میکننددرحالیکه چنین اوامردراسلام هم موجوداست مگرباتغیرومشاهدات خويش . متاسفانه انهم (اوامراسلامي ) درجامعه ی چون افغانستان تاحال مراعت ،درک وعملي نشده است . ۹۹٪ ازدواجها درافغانستان بدون رضایت وتوافق دربین پسرودخترصورت گرفته اندوهیچکس زحمت نکشیده که معنا، ارزش ، اصول وشرایط نکاح راتوضیح وتشریح کنندتا (نااگاهان) رااگاه سازندوبرمعناوارزش نکاح پی ببرند. نکاح یک امری سنتي وشرعیست که به جانبین امکان ازادی ، حقوق ،عهدوپيمان رافراهم میسازدامامردم ما نمیدانندکه نکاح یعنی چه؟ انرافقط به شکل جزرواج ودستوردرعروسي پذیرفته است .
این همه فکتورهای اندکه نه تنها عشق یک جانبه یا یک طرفه رابه بارمی اوردبلکه بیماریهای رواني وسرکشي ازچارچوبهای اخلاقي راهم تقویت میبخشد.
2010-04-21
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر